یا فارس الحجاز(عج)! تو ادرکنی از کرم
ورنه هزار تیغ جفا می برد سرم
با صد نیاز سوی تو گردانده ام چنان
چشمان چون حوالی شرجیّ بندرم
صد مرغ آه از قفس سینه ام پرید
در حسرت لقایت ای امّید آخرم!
خورشید مغربم! همه داغم، ولیک خلق
خاموش و سرد بیندم از روی ظاهرم
«پروانه نیستم که به یک شعله جان دهم
شمعم که جان گدازم و دودی نیاورم»*
دست از تو برندارم و هر دم بدون تو
می سوزم از فراقت و صبر است یاورم
امّا چنین که دوری تو طاقتم ربود
انگار یار خسته شده، رفته از برم.
از فجر تا فرج دو قدم بیش راه نیست
سخت است بر من این دو قدم بی تو بسپرم
فجرت رسید، پس فرحت گوی کی رسد؟
سبزیت اید از پی سرخیت، سرورم!
یک یا علیّ و بعد هم الله اکبر است
چشم انتظار آن سر و دست مظفّرم
«با غمزه ای نواز دل پیر جیره خوار»**
من ریزه خوار صحبت رند قلندرم.
بشنو که هر کسی به غم تو ست مبتلا
در پیش وی بسی ز دم او ست محترم
می خواند: "ای قلم! یوخ اثر سؤزلریمده" این
می گوید آن یکی: آقا جون! قربونت برم
ای چارده! که چارۀ بیچارگان تویی
بی چون و بی چرا کمکم کن! که مضطرم
از دیگران ندارم امید عنایتی
یا فارس الحجاز(عج) تو ادرکنی از کرم!
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
* تک بیتی از بانو زیب النّساء هندی (مخفی)
** برگرفته از بیتی از امام خمینی(ره):
ما ریزه خوار صحبت رند قلندریم
با غمزه ای نواز دل پیر جیره خوار.
درباره این سایت