نمی دانم  رسیدن فصل بهار را تبریک بگویم یا عید نوروز را یا آغاز سال جدید را یا آخرین چهارشنبه سال را یا ولادت حضرت امیرالمومنین(ع) را یا روز پدر را یا آغاز ایّام اعتکاف را؟ عجالتاً در مورد روز ملّی شدن صنعت نفت، مطلبی می نویسم تا بعد.

این روز که تنها تعطیلی ملّی مربوط به دوران پیش از انقلاب است و تعداد تعطیلات رسمی نوروز را عملاً از ۴ روز به ۵ روز رسانده است، اوّلین گزینه ای است که بعد از اعلام تعطیلی سالروز شهادت حضرت فاطمه زهرا (س)، توسّط مجلس وقت پیشنهاد شد که لغو شود، ولی با مقاومت عدّه ای برقرار ماند و علی رغم تاکید رهبر انقلاب بر پر اهمّیت تر بودن فنّاوری هسته ای امروز از نهضت ملّی سازی صنعت نفت آن روز، هنوز بر صفحات تقویم ایرانی ها خودنمایی می کند. آیا بدون لغو این تعطیلی بی مورد و "مشکوک"، می توانیم به لحاظ روانی آمادگی بستن در چاههای نفت و رهایی از چنگال این اقتصاد خطرناک تک محصولی را داشته باشیم؟ و اصلاً وم زنده نگه داشتن یاد و خاطر این رویداد تاریخی برای مردم امروز جامعه ما که هنوز گرفتار خام فروشی طمع ورزانه دولت های خود هستند چیست؟

صنعت نفت ایران که قبلاً در انحصار انگلیس بود و آمریکا و شوروی هم چشم طمع به آن داشتند، در شرایطی ملّی شد که اکثر تکنسین های مشغول به کار در تاسیسات نفتی ایران، انگلیسی و گوش به فرمان دولت خود بودند و درواقع زمینه برای این کار وجود نداشت و همین باعث شد انگلیس در ابتدا بتواند به آسانی نهضت را شکست داده و دکتر مصدّق قهرمان ملّی و نخست وزیر وقت، برای مبارزه با استعمار انگلستان، پای آمریکا را به ایران باز کند! این در حالی بود که احمد قوام (قوام السّلطنه) در همان ایّام و در کسوت نخست وزیری، با تدبیر مثال زدنی اش در مقابل استالین رهبر شوروی، توانست با فریب طرف مقابل، آذربایجان عزیز را از نیروهای اشغالگر تخلیه کرده و پس از یک سال تمام دوباره به آغوش میهن بازگرداند، بدون اینکه امتیاز وعده داده شده نفت شمال را هم به آنها اعطا نماید. از اشتباهات دیگر محمّد مصدّق (مصدّق السّلطنه)، کج رفتاری وی با آیت الله کاشانی رهبر مردمی نهضت و قطع رابطه با او به امید "مستظهر بودن به حمایت مردم" بود، بیخبر از اینکه همین مردم به اشاره علمایی چون آیت الله کاشانی بود که به حمایت از وی می پرداختند! در جریان کودتای ۲۸ مرداد ۱۳۳۲ نیز که آمریکا و انگلیس دوستان دیرینه یکدیگر، شاه را بازگردانده و دولت مصدّق را سرنگون کردند، وی -شاید به خاطر اطّلاع از میزان واقعی پایگاه مردمی اش- از به خیابان آوردن حامیان خود برای خنثی سازی طرح دشمن خودداری کرد. هنگام خروج شاه از کشور هم برخلاف انتظار عموم هیچگونه واکنش خاصّی نشان نداد! تا لحظه آخر نیز -برخلاف قوام- از کوتاه آمدن در برابر مخالفان و کنار رفتن مصلحتی به امید بازپروری نیروها برای خیز بعدی اجتناب ورزید، تنها به طمع تازه کار بودن شاه جدید، آنچنانکه از او درخواست کرده بود علاوه بر نخست وزیری، وزارت جنگ و اختیارات دیگر نیز دست او باشد! در دولت بعدی اش هم، بیشتر اعضای کابینه اش از مخالفان سابق نهضت ملّی نفت بودند. چیزی که برای مردم بسیار عجیب بود. عجیب تر از آن نیز، اقدام او در انحلال مجلس هفدهم شورای ملّی تنها مجلس منتخب واقعی مردم در آن روزگار بود. و اقدامات دیگری که همگی در تاریخ معاصر تحت عنوان "اشتباهات" دکتر مصدّق شناسانده شده است. امّا سوال اینجاست که: اگر این اشتباهات عمدی بوده چرا مصدّق را مانند دیگران خائن نمی دانید و اگر سهوی بوده چطور یک احمق می تواند شخصیّت کاریزماتیک ملّی -در حدّ امیرکبیر و شاید بالاتر از او- قلمداد شود؟؟

خلاصه کلام: به صرف ملّی گرایی نمی توان ملّی شد و فرق بسیار است بین ملّی گرایی و میهن دوستی. مصدّق به خاطر خودش با شاه مخالف بود و قوام به خاطر میهن هوای شاه را داشت. پس ما هم اگر به خاطر میهن با شاه مخالفیم، معلوم است که طرفدار کدامیک باید باشیم.



مشخصات

تبلیغات

محل تبلیغات شما
محل تبلیغات شما محل تبلیغات شما

آخرین وبلاگ ها

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها

Randy فروشگاه bia2skin فروش ممبر فروشگاه جنگل سفید هوشمند سازی انتخاب نیست ضرورت است vida777