نوروز بود و تی رُز و فیروزه بود و من
نوروز و بوی عود و سپند و گلاب بود
امّا نماند مهلت عرض ارادتی
تا روزگار بود، چنین پرشتاب بود
نوروز رفت و تی رُز و فیروزه نیز رفت
انگار از ابتداش به آخر سراب بود
گفتم: روم به خواب و ببینم خیال تو
برخاستم به ناگه و دیدم که خواب بود
درباره این سایت